امروزه فردیت قالب نهایی شده است، زهری برای خلاقیت هنرمندانه. کوچکترین زخم یا درد در ضمیر انسان زیر ذرهبین میکروسکوپ قرار میگیرد، گویی دارای اهمیتی والا و جاودانی است. هنرمندان گوشهگیری، نسبیت و فردیت خود را مقدس میپندارند. فارغ از اینکه ما همگی از یک خامهایم، ایستادهایم و از تنهایی خود سخن میگوییم بدون اینکه به دیگری گوش بسپاریم و ناآگاهانه در حال له کردن و از بین بردن همدیگریم. فردیت گرایان چشم در چشم در مقابل یکدیگر ایستادهاند و وجود دیگری را نفی میکنند. در دایرهای واهی میچرخیم و محدود در نگرانیهایمان توانایی تشخیص خوب (خالصترین ایده) و بد (هوی و هوس تبهکاران) را ازدستدادهایم.
اینگمار برگمان
بنویس............
خود" این خودهای شکننده..... جدیدا مد شده میگن خودت را دوست داشته باش. خودت مهمی.... ببین دل خودت چی میگه..... و از آنطرف یعنی خودم چی میگم و خودم مهمم. آری خود مهم است نه خود پرستی... ما برای زنده ماندن به " ما" نیاز داریم. ماهای شکننده و از روی غرور و ناکامی و پرخاشگری پنهان. خودهای ناشی از بی حوصلگی و عدم تحمل. خودهای شکننده، زیبا نیستند حتی اگر زیباترین لباس ها را بپوشند و مثلا خیلی به خودشان برسند. آخر و آخر موجودی تنها و مغموم . هرکس گلیم خود را می خواهد از آب بالا بکشد، پس معلوم است که باتلاقی شکل گرفته در سرزمین خودها.