گاهی هم من فکر میکنم که علاقم داره بهش کم میشه، دیگه اون جوری که قدیما دوستش داشتم دوستش ندارم.
گاهی رفتارهایی از خودش بروز میده که سمت و سوی سیاه روحش رو به نمایش میذاره، سمت و سویی که انقدر تیره بود که با بازتاب روشنیهای وجودش دیده نمیشد.
ذهن من مثل ستاره میمونه.
فقط شبها بیرون مییاد و روشن خاموش میشه