نقل قولی از امید نادری:
دوستان زیادی را دیدهام که کتابی در فلسفه دست میگیرند و شروع به خواندن آن میکنند، اما پس از مدتی اعتراف میکنند که چیزی از آن نفهمیدهاند و یا اگر هم فهمیدهاند، نفهمیدهاند که چرا فیلسوف مورد نظر چنین گفتههایی را بیان داشته است. هر کتابی یک دیالوگ است، و هر دیالوگی، دارای دو طرف است. دو عقل در حال گفتوگو. در اینجا یکی از این عقلها روشن است که نویسنده کتاب است ولی برای فهم کتاب فقط دانستن این امر کافی نیست و باید عقل دیگر را هم بشناسید. از آنجا که هر پرسشی، پرسش از سنت است، هر پاسخی نیز پاسخ به سنت است. به عبارت دیگر کتاب فیلسوف ریزش پرسشهای سنت زیست کرده در اثر او است و پاسخ او نیز پاسخ به این پرسشها است، از این روی عقل دیگر همان سنت است. شما اگر افلاطون را بخوانید میبینید که وی مدام در حال دیالوگ است، دیالوگی با سوفسطائیان. ارسطو در حال دیالوگ با افلاطون. دکارت در حال دیالوگ با فلسفه مدرسی و همینطور تا به الان. از این روی تشخیص طرف گفتوگوی در آثار فیلسوفان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و تا این تشخیص صورت نگیرد فهم مناسبی دست نخواهد داد.