-
زمانی که در ایران زن هستی
چهارشنبه 14 آذر 1397 16:50
این متن رو از کانال تلگرامی در غیاب آبیها گرفتم https://t.me/missravi دور میدان ونک، زن جلویام را گرفت و کارت شناسایی خواست. توی هپروت بودم. مثل همیشه از مکانی که در آن بودم، جدا و به مکان دیگری رفته بودم. پرسیدم چرا؟ بیاختیار کیفم را درآورده بودم تا کارت را بدهم و باز پرسیدم چی شده؟ گفت باید احراز هویت بشوم. صورتم...
-
خواب
چهارشنبه 14 آذر 1397 03:00
نمیدونم خوابیدن رو چطور میشه تنظیم کرد. سالهاست که تو تنظیم کردن خوابم مشکل دارم. نمیدونم چون گوشی دستمه خوابم نمیبره یا چون خوابم نمیبره گوشی به دست میگیرم. نمیدونم، تنها چیزی که میدنم اینه که دوست دارم بخوابم. راحت و آسوده.
-
متنی از کتاب
سهشنبه 13 آذر 1397 22:33
به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی، یاد خواهند داد که مثل بدبختها به دیوار بچسبی، یاد خواهند داد به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند، بخواهی قبولت داشته باشند، بخواهی شریکت باشند. مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی، با چاقها، لاغرها، با...
-
پادکست
سهشنبه 13 آذر 1397 20:12
کاش میتونستم خودم یه پادکست درست کنم و توش زیباترین موسیقیهای که میشنوم رو با زیباترین متونی که مینویسم بذارم. میدونم تو وبلاگم میشه گذاشت ولی دلم پادکست میخواد. حیف که بلد نیستم، نمیتونم.
-
دانشگاهها در کانادا - بخش دوم
سهشنبه 13 آذر 1397 11:59
چون بلاگ اسکای نذاشت مطلب طولانی منتشر کنم مجبور شدم دو بخشش کنم. 3 نداشتن دیوار بین محیط دانشگاه و جامعه چه محاسنی دارد؟ اگر به عنوان یک عضو غیر دانشجو، علاقمند باشید در برنامه های دانشگاه که برای دانشجویان برگزار می شود، (آن هایی که نیاز به پیش ثبت نام در سیستم و در نتیجه دانشجو بودن ندارد) شرکت کنید، می توانید بدون...
-
دانشگاهها در کانادا - بخش اول
سهشنبه 13 آذر 1397 11:51
این نوشته جالب رو در کانال ساعت به وثت تورنتو دیدم. https://t.me/CA_Time "دانشگاه های خارجی اطرافشان دیوار وجود ندارد، همه می توانند داخل دانشگاه رفت و آمد کنند و این، یعنی ارتباط جامعه و دانشگاه" این صحبت چند جنبه دارد که در این پیام می خواهیم آن را برایتان باز کنیم. 1️⃣ آیا محیط دانشگاه از محیط پیرامون با...
-
علاقه
سهشنبه 13 آذر 1397 11:33
گاهی هم من فکر میکنم که علاقم داره بهش کم میشه، دیگه اون جوری که قدیما دوستش داشتم دوستش ندارم. گاهی رفتارهایی از خودش بروز میده که سمت و سوی سیاه روحش رو به نمایش میذاره، سمت و سویی که انقدر تیره بود که با بازتاب روشنیهای وجودش دیده نمیشد.
-
برچسب کلمات
دوشنبه 12 آذر 1397 22:05
گرفتم و تمامی پستهایم را برچسب زدم، برچسب زدنم به این معنا بود که هر کلمهای در پست که میدیدم و به دلم مینشست و یا میشود گفت چشمانم را میگرفت برچسب میزدم. خواستم ببینم چه کلماتی بیشترین برچسب را میخوند، راستش آن گوسه سمت راست وبلاگ برایم جالب است. فعلاً که: «صدا» در جایگاه اول است و بعد از آن: ترس و پنجره....
-
احساس
دوشنبه 12 آذر 1397 21:50
گاهی وقتها حس نمیکنم که عاشقمه و این از درون منو میسوزونه، انگار که اسید معدم تبدیل به آتیشی شده که گرماش به ته قلبم میخوره. یه سوزشی ته قلبم حس میکنم اما نمیدونم که چیه.
-
فیلم بادکنک قرمز را ببینید
یکشنبه 11 آذر 1397 20:06
از کانال آقای دلفین https://t.me/MrDolphin: لطفاً «بادکنک قرمز» را همین امروز ببینید! «بادکنک قرمز» (Le ballon rouge) فیلم کوتاهی ساختهی آلبر لاموریس است. لاموریس، کارگردان و فیلمنامهنویس فرانسوی، در ۱۳ ژانویهی ۱۹۲۲ در پاریس متولد شد. احتمالاً نام او را پیشتر شنیده باشید؛ لاموریس سازندهی مستند «باد صبا» دربارهی...
-
بوی بارون
شنبه 10 آذر 1397 20:57
بو ی بارون یه حس هایی رو توی آدم بیدار میکنه که گذر زمان، خیانت ها، بی پولی اون حس هارو خاموش کرده و نیمه جون رها کرده...
-
پادکست انگلیسی
شنبه 10 آذر 1397 12:17
پادکستهای انگلیسی زیبایند، خیلی زیبا. دنیای از پادکست در زبان انگلیسی وجود داره و برعکس زبان ما، فارسی که جز تعدادی پادکست خوب مثل رادیوچهرازی پادکستهای خوب تعدادی اندازه انگشتهای یک دست دارن. پادکستهای انگلیسی گوش بدین.
-
از وبلاگی دیگر
جمعه 9 آذر 1397 19:51
حوصله ام سر میرود از این فرداهایی که هنوز نیامده دیروز میشوند! نوشتهای کتار وبلاگ باران زده بود
-
سیگار شکسته
جمعه 9 آذر 1397 15:37
هر روز میگذره و هر روز با خودمون چند چندیم. مثل یه سیگار شکسته تو دست معتادی که میخواد ترک کنه.
-
سکوت
پنجشنبه 8 آذر 1397 20:27
تو این سکوت که سرتا سر اتاق رو گرفته باید نوشت. آره باید نوشت و نوشت تا صدای دکمههای کیبرد سکوت رو از اتاق دور کنه
-
ستاره
پنجشنبه 8 آذر 1397 15:12
ذهن من مثل ستاره میمونه. فقط شبها بیرون مییاد و روشن خاموش میشه
-
بچه
پنجشنبه 8 آذر 1397 02:26
یه صدای اون بیرون سوسو میکشه و منو میترسونه. انگار بچهایم که نیازمند یک جهش کوچک برای برپا کردن تخیل ترسناکشه.
-
هدر
پنجشنبه 8 آذر 1397 01:29
تمام روزی که مثل گرمای شومینه قاتی دود ها شد و هدر رفت...
-
روزها
سهشنبه 6 آذر 1397 16:52
روزهایی که انگار وقتی سردشون میشه خودشون رو جمع میکنن و کوچیکتر میشن دارن میگذرن. من همچنان لب پنجرم، دارم نگاه میکنم که کی باز بهار مییاد، باز شکوفه بدن گلا و باز روزا گرمشون بشه.
-
خواب
دوشنبه 5 آذر 1397 01:03
شاید برای این شبا خوابم نمیبره که در پرو روزه. شاید هم ظهر، شاید هم عصر، نمیدانم.
-
پنجره
یکشنبه 4 آذر 1397 21:24
انگار چیزی آن بیرون صدایم میزند. میگوید: «پرستو، بیا، پشت این پنجرهها صبح دلانگیزیست». اما من همین طور در این اتاق خالی نشستهام، منفعل، منفعل مثل یک درخت.
-
امروز
پنجشنبه 1 آذر 1397 22:12
امروز با صبحی دلانگیز شروع شد، با ظهری زیبا و تاریخی به خودش ادامه داد و در انتها با مشتی معتاد و ترس از مردمان نا انسان به خودش خاتمه بخشید.
-
رویداد
چهارشنبه 30 آبان 1397 21:07
امروز فهمیدم رویدادی که ماهها جزئی از مهمترین رویدادهای عالم میشناختمش و روزها برای بهتر شدنش تلاش میکردم، نزد اون یه چیز معمولی بود؛ یه چیز معمولی مثل بستی تابستونی.
-
معجزه
چهارشنبه 30 آبان 1397 20:16
لولای لپتاپ همچنان به خراب بودنش ادامه میده و من هم انتظار دارم بدون بردن به تعمیرگاه، ناگهانی درست بشه. انگار هنوز بچشم و منتظر یک معجزه.
-
آن گونه که پرستو راهی شد
سهشنبه 29 آبان 1397 21:20
هر روز که میگذره دلم بیشتر براش تنگ میشه، اما با مشکلاتی که سر خونه اومدن دارم بیشتر دوست دارم بیرون همو ببینیم. یه جایی میون نقاط ناشناخته تهران. اون جاست که احساس راحتی میکنم. وقتی تو خونهایم گاهی حس میکنم باید مواظب حرفام باشم، مواظب کارام، مواظب این که یه هو برم سمت چیزی که اون نمیخواد و بعدش یه ضد حال بزرگ...
-
پرستوها میروند در پرو بمیرند
سهشنبه 29 آبان 1397 20:19
امروز یک پرستوی دیگر راهی شد.