پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

متنی از کتاب

به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی، یاد خواهند داد که مثل بدبخت‌ها به دیوار بچسبی، یاد خواهند داد به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند، بخواهی قبولت داشته باشند، بخواهی شریکت باشند. مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی، با چاق‌ها، لاغرها، با جوان‌ها، با پیرها. همه چیز را در سرت به هم می‌ریزند، برای اینکه مشمئز شوی، مخصوصا برای اینکه مشمئز شوی. برای این که از امیال شخصیت بترسی، برای اینکه از چیزهای مورد علاقه‌ات استفراغت بگیرد. و بعد با زن‌های زشت خواهی رفت و از ترحم آنها بهره‌مند خواهی شد و همچنین از لذت آن‌ها، برای آن‌ها کار خواهی کرد و در میانشان خودت را قوی حس خواهی کرد، و گله‌وار به دشت خواهی دوید، با دوستانت، با دوستان بی‌شمارت، و وقتی مردی را می‌بینی که تنها راه می‌رود، کینه‌ای بس بزرگ در دل گروهیتان به وجود خواهد آمد و با پای گروهیتان آن قدر به صورت او خواهید زد که چیزی از صورتش باقی نماند و دیگر خنده‌اش را نبینید، چون او می‌خندیده است.

کریستوفر فرانک

علاقه

گاهی هم من فکر می‌کنم که علاقم داره بهش کم می‌شه، دیگه اون جوری که قدیما دوستش داشتم دوستش ندارم.

گاهی رفتارهایی از خودش بروز می‌ده که سمت و سوی سیاه روحش رو به نمایش می‌ذاره، سمت و سویی که انقدر تیره بود که با بازتاب روشنی‌های وجودش دیده نمی‌شد.