پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

بچه

یه صدای اون بیرون سوسو می‌کشه و منو می‌ترسونه.

انگار بچه‌ایم که نیازمند یک جهش کوچک برای برپا کردن تخیل ترس‌ناکشه.

روزها

روزهایی که انگار وقتی سردشون می‌شه خودشون رو جمع می‌کنن و کوچیک‌تر می‌شن دارن می‌گذرن. من همچنان لب پنجرم، دارم نگاه می‌کنم  که کی باز بهار می‌یاد، باز شکوفه بدن گلا و باز روزا گرمشون بشه.