پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

سکوت

تو این سکوت که سرتا سر اتاق رو گرفته باید نوشت. آره باید نوشت و نوشت تا صدای دکمه‌های کیبرد سکوت رو از اتاق دور کنه

پنجره

انگار چیزی آن بیرون صدایم می‌زند. می‌گوید: «پرستو، بیا، پشت این پنجره‌ها صبح دل‌انگیزیست». اما من همین طور در این اتاق خالی نشسته‌ام، منفعل، منفعل مثل یک درخت.