تو این سکوت که سرتا سر اتاق رو گرفته باید نوشت. آره باید نوشت و نوشت تا صدای دکمههای کیبرد سکوت رو از اتاق دور کنه
انگار چیزی آن بیرون صدایم میزند. میگوید: «پرستو، بیا، پشت این پنجرهها صبح دلانگیزیست». اما من همین طور در این اتاق خالی نشستهام، منفعل، منفعل مثل یک درخت.