پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

پرستو‌ها می‌روند در پرو بمیرند

یک پرستو که راهی پرو شده

زن بودن در ایران

در ایران که زن باشی انگار موجودیت نداری! مردها تعین می‌کنند که ارزش داری یا نه، باید حجاب بگذاری یا نه، باید خانه‌دار باشی یا نه. اجازه خروج از کشورت دست شوهریست که اجازه ازدواج با او را باید از پدرت گرفته باشی.

قانون را مردها می‌گذارندش و در آن برای زن‌ها تصمیم می‌گیرند.


لعنت به همه‌تان.

رادیو چهرازی

بعد از پست قبل یاد قسمت زن رادیو چهرازی افتادم و خواستم باری دیگر اون قسمت رو بشنوم. داشتم تک‌تک وبلاگ‌هایی که دانلود رادیو چهرازی رو پست کردن از سر بیکار می‌دیدم که به یه وبلاگ رسیدم به اسم سرندیپیتی. تو مطلب رادیو چهرازی ای که نوشته بود یه بخشی بود که کلی آدم شاعر و نویسنده رو معرفی کرده بود که ادعا کردن رادیو چهرازی کار اون هاست و معلومه که خیلی‌هاشون دارن دروغ می‌گن که رادیو چهرازی رو نوشتن. مطلبش اینه دانلود رادیو چهرازی

جدا از این حرف‌ها یک بار دیگه گوش دادن به چهرازی خیلی لذت‌بخش بود.

زمانی که در ایران زن هستی

این متن رو از کانال تلگرامی در غیاب آبی‌ها گرفتم https://t.me/missravi


دور میدان ونک، زن جلوی‌ام را گرفت و کارت شناسایی خواست. توی هپروت بودم. مثل همیشه از مکانی که در آن بودم، جدا و به مکان دیگری رفته بودم. پرسیدم چرا؟ بی‌اختیار کیفم را درآورده بودم تا کارت را بدهم و باز پرسیدم چی شده؟ گفت باید احراز هویت بشوم. صورتم هیچ آرایشی نداشت. سر ظهر بود، خسته بودم و ژولیده. زن گفت دکمه‌ی پالتوی‌ات باز است. فقط وقتی از آن وضعیت نجات پیدا کردم، لرزشم شروع شد و اضطراب شدید و تپش قلب و یخ‌زدگی دست‌ها و پرسش‌های پی‌درپی در ذهنم درباره این‌که مگر چه‌کار کرده‌ام؟ مرتکب گناه شده بودم. گناه کبیره. دکمه‌ی باز پالتو. مگر دکمه‌ی باز پالتو کجای شهر را به‌هم ریخته بود؟ همه‌ی حال خرابم برای این بود که سلامت روانِ بیمارِ عده‌ای از مردان به خطر نیفتد. اما وقتی قاعده برعکس می‌شود، مهم نیست که مردها متلک بیندازند، دستمالی‌ات کنند در سکوی شلوغ ایستگاه مترو و پیروزمندانه لبخند بزنند. توی تاکسی باید مدام ازشان بخواهی خودشان را جمع‌وجور کنند چون انگار در وجود انسانی‌شان بعضی چیزها تعریف نشده. کسی بهشان تذکر نداده، احراز هویت نشده‌اند. کسی اضطراب به جان‌شان نینداخته که انسان بودن را رعایت کن! وقتی سوار واگن عمومی مترو می‌شوی باید خودت را بچسبانی به در و سرت را بیندازی پایین. چون مکان‌های عمومی برای تو نیست. واگن بانوان و پارک بانوان و کنسرت ویژه بانوان برای توست و تو برای تحقیر و تمسخر و تبدیل شدن به جوک و لذت‌های آن‌ها خلق شده‌ای. کاش امنیت زن‌ها در تاریکی شب و در خیابانی خلوت اهمیت داشت کاش انسان بودن اهمیت داشت.